آنان که مؤمنند به میدان امتحان
هر چه کنند، پشت به ایمان نمي کنند
قصد نداشتم سمت اين مباحث بيام اما دو تا نكته برام هميشه جاي سوال داشت. يك اينكه چطور كسي با اون درجه علمي و شناخت سيره اهل بيت ميتواند قبل از مرگ اين جملهء سنگين را بيان كند كه :با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص و به سوی جایگاه ابدی سفر میكنم.
سياسيون و هنرمندان و ثروتمندان زيادي را ميشناسم كه قبل از مرگ دچار افسردگي و پوچي و ترس بوده اند.
چطور بايد زندگي كرد و از دنيا رفت كه لحظهء عظيمي مثل مرگ چنين آرامشي در وجود انسان باشد؟
( البته هستند دوستاني كه با تغيير تركيب يك مجلس خبرگان هم حس ميكنند كه حالا راحت ميميرند)
نكته دوم اينكه دوستان قديميِ من در موقع حرف زدن درباره امام بنده را متحير ميكنند.دوستي دارم كه روزي كه عكس بنيان گذار جمهوري اسلامي در دانشگاه پاره شد حضور داشت و شدياً دفاع ميكرد ازين حركت ، چند ماه پيش همان دوست فرياد وا مصيبت سر داده بود كه چرا يادگار امام رد صلاحيت شد و سخنان رئيس مجمع تشخيص مصلحت را در فرودگاه چماق بر سر من كرده بود.اين روش در سطح پايين فقط به صورت جِرزني ولي در سطح بالا فكر شده صورت می گیرد که عیسی سحرخیز، مدیرکل مطبوعات داخلی وزارت ارشاد دولت اصلاحات اذعان کرده بود که بسیاری از اصلاحطلبان برخلاف اول انقلاب دیگر علاقهای به امام خمینی ندارند.
اين برنامهء فكر شده دو روش نفی و تأیید امام خمینی (ره) به دنبال تشکیک در اصول امام و عبور از ایشان برای مراحل بعدی است.
كه نقطهء اوج اولي ١٦ آذر و اهانت به عكس امام و نقطهء اوج دومي ١٢ بهمن و پيراهن عثمان ساختن از نوهء امام بود.
پ ن١ : ايجاد فضاي غبار آلود و وام گرفتن از مقدساتِ انقلاب روش كثيف مبارزه است.
پ ن ٢: توهين به امام همانقدر زننده بود كه سوء استفاده ازين حماقت به نفع دولت وقت. والسلام
نظرات شما عزیزان: